رویا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• خواب، خیال، وهم

• فونتیک فارسی

  ro'yaa

• اسم
  dream, delusion, illusion, vision, imagination, figment, daydream, fantasy, reverie
  • - برای تحقق رویاها باید تلاش و فداکاری کرد.

  • - Achieving your dreams takes hard work and dedication.

  • - رویای او گشتن دنیا و کشف فرهنگ‌های مختلف بود.

  • - Her daydream was about traveling the world and exploring different cultures.

• رشدکننده

• فونتیک فارسی

  rooyaa

• صفت
  growing, viable, vegetative
  • - جمعیت رویای شهر

  • - the growing population of the city

  • - گرایش رویا به دورکاری شکل فعالیت شرکت‌ها را تغییر داده است.

  • - The growing trend of remote work has changed the way companies operate.