گذشتهی ساده:
figuredشکل سوم:
figuredسومشخص مفرد:
figuresشکل جمع:
figuresظاهر، فرم، صورت، طرح، پیکر، شکل، شخص، نقش، رخساره، (شکل بدن انسان) هیکل، قیافه، اندام، ترکیب، شمایل، انسان (از دیدگاه بهخصوص)، تصویر، تندیس، مجسمه، فرتور، نگاره، ترسیم، دیسه، طرح (روی پارچه و غیره)، (هندسه) شکل هندسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
various geometric figures
شکلهای مختلف هندسی
figured cloth
پارچهی طرحدار
A figure moving in the dark.
شکلی که در تاریکی حرکت میکرد.
She has the figure of an acrobat.
او هیکل یک آکروبات را دارد.
a great literary figure
یک شخصیت بزرگ ادبی
a polka-dot figure
طرح خالخالی
the figure of a ship on the horizon
تصویر یک کشتی در افق
having a nice figure
خوشاندام (خوشهیکل)
quite a notorious figure
آدمی کاملاً رسوا
A person who always presented a sorry figure.
آدمی که همیشه لب و لوچهاش آویزان بود.
(رقص و یخ بازی و غیره)یک سلسله جنبش یا حرکات موزون، حالت(رقص)، حرکت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کنایه، رمز، طرح
شماره، (جمع) حساب، شمارش، مبلغ (پول)، وجه، بها، عدد، رقم
The house was sold at a low figure.
خانه به قیمت کمی فروخته شد.
a six-figure number
شمارهی شش رقمی
the figure 5
عدد5
Figures can be made to prove anything.
از ارقام میتوان برای اثبات هرچیزی استفاده کرد.
هیئت نجومی
نتیجه گرفتن، براورد کردن، حل کردن
He figured we were ready to go.
او فهمید که ما آمادهی رفتن بودیم.
His mind figured forth all kind of images.
انواع و اقسام تصورات را به ذهنش خطور کرد.
(عامیانه) فکر کردن، معتقد بودن
Sure, that figures.
بله، همینطور فکر میکردم.
طرح دار کردن (پارچه و غیره)، (با شکل و طرح) مزین کردن، مجسم کردن، کشیدن
چشمگیر بودن، به چشم خوردن، (عامیانه) طبق انتظار بودن، ظاهر شدن
Loneliness figures quite a lot in her conversation.
تنهایی در صحبتهای او کاملاً به چشم میخورد.
حساب کردن، شمردن، محاسبه کردن
to figure the costs
هزینهها را حساب کردن
the ability to read and do simple figuring
قدرت خواندن و محاسبهی ساده کردن
He is good at figures.
او در شمردن خوب است.
افزودن بر، شامل کردن، به حساب آوردن
درصدد بودن، در نظر داشتن، انتظار داشتن
افزودن، جمع زدن
دادهها و فرتورها، واقعیات و تصاویر (یا اعداد)
چشمگیر بودن، تحتتأثیر قرار دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «figure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/figure