فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Figure Out

ˈfɪɡjərˈaʊt ˈfɪɡəaʊt

گذشته‌ی ساده:

figured out

شکل سوم:

figured out

سوم‌شخص مفرد:

figures out

وجه وصفی حال:

figuring out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - transitive informal B2

فهمیدن، یافتن، سر در آوردن، پیدا کردن

Can you help me figure out where I left my keys?

آیا می‌توانید به من کمک کنید تا بفهمم کلیدهایم را کجا گذاشته‌ام؟

I need to figure out how to solve this math problem.

من باید سر در بیاورم که چگونه این مسئله‌ی ریاضی را حل کنم.

phrasal verb

حل کردن، حل‌و‌فصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She was able to figure out the puzzle in record time.

او توانست این معما را در زمان رکوردی حل کند.

We need to figure out this issue before it gets worse.

ما باید این مشکل را قبل‌از بدتر شدن، حل‌و‌فصل کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد figure out

  1. transitive verb grasp mentally
    Synonyms:
    understand comprehend

ارجاع به لغت figure out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figure out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/figure-out

لغات نزدیک figure out

پیشنهاد بهبود معانی