گذشتهی ساده:
comprehendedشکل سوم:
comprehendedسومشخص مفرد:
comprehendsوجه وصفی حال:
comprehendingدریافتن، درک کردن، فهمیدن، فرا گرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
This is a problem which I can't comprehend.
این مسئلهای است که من از درک آن عاجزم.
The book was so well-written that it was easy to comprehend the author's message.
کتاب آنقدر خوب نوشته شده بود که فهمیدن پیام نویسنده آسان بود.
شامل بودن، در برداشتن، داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Philosophy's scope comprehends every aspect of life.
گسترهی فلسفه شامل کلیهی جوانب زندگی است.
Our civilization comprehends great variety and complexity.
تمدن ما تنوع و پیچیدگی زیادی دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «comprehend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comprehend