با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conceive

kənˈsiːv kənˈsiːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    conceived
  • شکل سوم:

    conceived
  • سوم‌شخص مفرد:

    conceives
  • وجه وصفی حال:

    conceiving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
درک کردن، فهمیدن، برداشت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I cannot conceive why he did it.
- نمی‌توانم بفهمم چرا این کار را کرد.
- It is difficult for some people to conceive the concept of time travel.
- درک کردن مفهوم سفر در زمان برای بعضی از افراد سخت است.
verb - transitive
تصور کردن، تخیل کردن
- He could not conceive of such an accident happening to him.
- او تصور نمی‌کرد که چنین حادثه‌ای برایش روی دهد.
verb - intransitive verb - transitive
آبستن شدن، بارور شدن، باردار شدن
- His wife is not able to conceive.
- همسرش نمی‌تواند باردار شود.
- I was conceived (by my mother) in the month of Bahman.
- مادرم در بهمن مرا آبستن شد.
verb - transitive
به فکر خطور دادن، اندیشیدن، در فکر پروردن، (در مغز) تکوین یافتن، اندیش‌زایی کردن
- It was then that I conceived the idea of running away.
- در آن هنگام بود که فکر فرار به مغزم خطور کرد.
verb - transitive
معتقد بودن، باور داشتن
- We could not conceive that someday we would need him.
- ما نمی‌توانستیم باور کنیم که روزی به او نیازمند خواهیم شد.
verb - transitive
بیان کردن، نگاشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conceive

  1. verb understand
    Synonyms: accept, appreciate, apprehend, assume, believe, catch, compass, comprehend, deem, dig, envisage, expect, fancy, feel, follow, gather, get, grasp, imagine, judge, perceive, realize, reckon, suppose, suspect, take, twig
    Antonyms: misunderstand, not believe
  2. verb create
    Synonyms: become pregnant, brainstorm, cogitate, consider, contrive, cook up, depicture, design, develop, devise, dream up, envisage, envision, fancy, feature, form, formulate, head trip, image, imagine, make up, meditate, originate, ponder, produce, project, purpose, realize, ruminate, spark, speculate, spitball, think up, trump up, visualize
    Antonyms: abort, destroy

لغات هم‌خانواده conceive

ارجاع به لغت conceive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conceive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conceive

لغات نزدیک conceive

پیشنهاد بهبود معانی