گذشتهی ساده:
conceivedشکل سوم:
conceivedسومشخص مفرد:
conceivesوجه وصفی حال:
conceivingدرک کردن، فهمیدن، برداشت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
I cannot conceive why he did it.
نمیتوانم بفهمم چرا این کار را کرد.
It is difficult for some people to conceive the concept of time travel.
درک کردن مفهوم سفر در زمان برای بعضی از افراد سخت است.
تصور کردن، تخیل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He could not conceive of such an accident happening to him.
او تصور نمیکرد که چنین حادثهای برایش روی دهد.
آبستن شدن، بارور شدن، باردار شدن
His wife is not able to conceive.
همسرش نمیتواند باردار شود.
I was conceived (by my mother) in the month of Bahman.
مادرم در بهمن مرا آبستن شد.
به فکر خطور دادن، اندیشیدن، در فکر پروردن، (در مغز) تکوین یافتن، اندیشزایی کردن
It was then that I conceived the idea of running away.
در آن هنگام بود که فکر فرار به مغزم خطور کرد.
معتقد بودن، باور داشتن
We could not conceive that someday we would need him.
ما نمیتوانستیم باور کنیم که روزی به او نیازمند خواهیم شد.
بیان کردن، نگاشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conceive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conceive