گذشتهی ساده:
deemedشکل سوم:
deemedسومشخص مفرد:
deemsدر نظر گرفتن، تشخیص دادن، صلاح دیدن، لازم دانستن، پنداشتن، فرض کردن، خیال کردن، قلمداد کردن، تلقی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was not deemed advisable to invite him.
صلاح دانسته نشد که از او دعوت به عمل آید.
The law is deemed unnecessary by many citizens.
این قانون توسط بسیاری از شهروندان غیرضروری تلقی میشود.
The committee deemed his explanation unsatisfactory.
اعضای کمیته توضیح او را غیرقابل قبول دانستند.
I deem it necessary to tell you that ...
تشخیص دادم به شما بگویم که ....
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deem» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deem