گذشتهی ساده:
accountedشکل سوم:
accountedسوم شخص مفرد:
accountsوجه وصفی حال:
accountingشکل جمع:
accountsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
توضیح دادن، نشان دادن، حاکی بودن، دال بر چیزی بودن، دلیل چیزی بودن
کشتن، نابود کردن، از بین بردن
1- توضیح خواستن 2- توبیخ کردن
بهطور نسیه، قسطی، بهعنوان بیعانه
تحت هیچشرایطی، به هیچعنوان، ابداً
به خاطر کسی، از سوی کسی، به حساب کسی دیگر
به حساب آوردن، مورد توجه قرار دادن، متوجه شدن
بهرهگیری کردن، استفاده بردن از
give a good account of oneself
خوب عمل کردن، خوب کار کردن، خوب ظاهر شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «account» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/account