۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Account

əˈkaʊnt əˈkaʊnt

گذشته‌ی ساده:

accounted

شکل سوم:

accounted

سوم‌شخص مفرد:

accounts

وجه وصفی حال:

accounting

شکل جمع:

accounts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

حساب (بانکی)

همچنین می‌توان از bank account هم استفاده کرد.

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

What is the balance of my account?

مانده‌ی حساب من چیست؟

He transferred the money into his savings account.

او پول را به حساب پس‌اندازش منتقل کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a bank account

حساب بانکی

noun countable B2

شرح، توصیف، روایت، گزارش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

There were accounts of the crime in the papers.

شرح جنایت در روزنامه‌ها درج شده بود.

He gave a detailed account of what had happened.

او آنچه را که رخ داده بود به تفصیل شرح داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I do not believe his account.

توضیح او را باور نمی‌کنم.

noun countable

حساب (برای خرید نسیه یا قسطی توسط مشتری)

I have a charge account with this store.

در این مغازه حساب نسیه دارم.

They opened an account at the electronics store for bulk purchases.

آن‌ها برای خرید عمده در فروشگاه لوازم الکترونیکی حسابی باز کردند.

noun countable

مشتری (تجاری)

This company is one of our best accounts.

این شرکت یکی از بهترین مشتری‌های ماست.

The company just landed a major international account.

شرکت به‌تازگی مشتری بزرگ بین‌المللی جذب کرده است.

noun countable

حساب کاربری

He forgot the password to his Instagram account.

رمز عبور حساب اینستاگرامش را فراموش کرد.

You need to create an account to use this app.

برای استفاده از این اپلیکیشن باید حساب کاربری بسازید.

noun uncountable formal

اهمیت، ارزش، تأثیر

He considered our complaint of absolutely no account.

او اصلاً به شکایت ما اهمیت نداد.

His background was of little account to the hiring manager.

پیشینه‌اش برای مدیر استخدام اهمیت چندانی نداشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a thing of small account

چیز کم‌اهمیت (ارزش)

noun countable

صورت‌حساب، گزارش مالی

He submitted an account of his expenditures.

صورت‌حساب مخارج خود را ارائه داد.

They submitted their annual accounts to the tax office.

آن‌ها گزارش‌های مالی سالانه‌ی خود را به اداره‌ی مالیات ارائه دادند.

verb - transitive formal

محسوب شدن، در نظر گرفته شدن، قلمداد شدن، دانستن، تلقی شدن، شناخته شدن، به شمار آمدن

He was accounted a good painter.

او نقاش خوبی به شمار می‌آمد.

The theory was accounted revolutionary at the time.

این نظریه در آن زمان انقلابی محسوب می‌شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His effort accounted for the success of the team.

کوشش او موجب موفقیت تیم بود.

Carpets account for a major part of our non-oil exports.

فرش بخش عمده‌ی صادرات غیرنفتی ما را تشکیل می‌دهد.

verb - intransitive

توجیه کردن، توضیح دادن، پاسخگو بودن، مسئولیت چیزی را بر عهده گرفتن

Can she account for her actions?

آیا می‌تواند رفتار خود را توجیه کند؟

The company must account for every cent spent.

شرکت باید برای تک‌تک هزینه‌ها توضیح بدهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Someday, he will account for his crime.

روزی تقاص جنایت خود را پس خواهد داد.

verb - intransitive

از بین بردن، منهدم کردن، نابود کردن، کشتن، ساقط کردن، حذف کردن

he accounted for five of the enemy

او پنج نفر از دشمنان را کشت.

Our submarine accounted for two enemy vessels in the area.

زیردریایی ما دو ناو دشمن را در آن منطقه منهدم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد account

  1. noun written description of past events
    Synonyms:
    story history report chronicle narrative version recital narration detail explanation run-down tale bulletin lowdown the picture the whole picture take blow by blow play by play tab make ABCs score
  1. noun record of finances, fees, or charges
    Synonyms:
    bill charge record statement tab check balance score ledger register book books tally invoice report computation reckoning inventory IOU bad news cuff grunt
  1. noun basis or consideration for action
    Synonyms:
    reason cause ground motive justification rationale grounds regard interest sake rationalization
  1. noun a feeling of deference, approval, and liking
    Synonyms:
    respect admiration appreciation consideration esteem estimation favor honor regard
  1. verb furnish a justifying analysis or explanation
    Synonyms:
    answer-for
  1. noun a formal contractual relationship established to provide for regular banking or brokerage or business services
    Synonyms:
    business relationship
  1. verb to consider as being; deem.
    Synonyms:
    consider

Phrasal verbs

account for

تشکیل دادن، شامل بودن، اختصاص داشتن، سهم داشتن، در بر گرفتن

توضیح دادن، نشان دادن، حاکی بودن، دال بر چیزی بودن، دلیل چیزی بودن

از بین بردن، نابود کردن، کشتن، به هلاکت رساندن، از پا درآوردن، منهدم کردن

account to

پاسخگو بودن

Collocations

bank account

حساب بانکی

joint account

حساب (بانکی) مشترک

give an account of

شرح دادن، گزارش دادن

detailed account

شرح/گزارش مفصل

exhaustive account

شرح/گزارش جامع و کامل

Collocations بیشتر

open a current account

افتتاح حساب جاری

call to account

1- توضیح خواستن 2- توبیخ کردن

on account

به‌طور نسیه، قسطی، به‌عنوان بیعانه

on someone's account

به خاطر کسی، از سوی کسی، به حساب کسی دیگر

take account of

به حساب آوردن، مورد توجه قرار دادن، متوجه شدن

turn to account

بهره‌گیری کردن، استفاده بردن از

current account

(بانکداری) حساب جاری

call deposit account

حساب سپرده‌ی دیداری (عندالمطالبه)

abstract of account

خلاصه‌ی حساب، سیاهه

budget account

(انگلیس) حساب نسیه (در فروشگاه‌ها و غیره)، اعتبار خرید قسطی

clearing account

حساب پایاپای بانکها، حساب تهاتری بانکها

cost account

حساب هزینه‌ی تمام‌شده، حساب برآورد هزینه

credit account

(حسابداری) حساب بستانکار

Idioms

give a good account of oneself

خوب عمل کردن، خوب کار کردن، خوب ظاهر شدن

on no account

تحت هیچ‌ شرایطی، به‌هیچ‌عنوان، به‌هیچ‌وجه، به‌هیچ‌روی، ابداً، هرگز

سوال‌های رایج account

معنی account به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی Account در زبان فارسی به «حساب» ترجمه می‌شود.

کلمه‌ی «حساب» در زبان انگلیسی با واژه‌ی Account معادل است و در زمینه‌های مختلفی به‌کار می‌رود. این واژه در ساده‌ترین تعریف، به ابزاری برای نگهداری، پیگیری و ثبت اطلاعات مالی، کاربری یا حتی رفتاری اشاره دارد. در زندگی روزمره، از حساب بانکی گرفته تا حساب‌های کاربری در شبکه‌های اجتماعی و خدمات آنلاین، همگی نمونه‌هایی از این کاربرد متنوع هستند. گستردگی معنای «Account» باعث شده است که در حوزه‌های مالی، فناوری، مدیریتی، و حتی ارتباطات فردی، نقش کلیدی ایفا کند.

در زمینه‌ی مالی، واژه‌ی Account معمولاً به «حساب بانکی» اشاره دارد. این نوع حساب‌ها امکان ذخیره‌سازی و انتقال پول، دریافت خدمات بانکی، پرداخت قبوض، مدیریت درآمد و هزینه‌ها را فراهم می‌کنند. افراد و شرکت‌ها بسته به نیاز خود از انواع مختلف حساب‌ها مانند حساب جاری، حساب پس‌انداز، حساب ارزی یا حساب مشترک استفاده می‌کنند. علاوه‌بر این، هر حساب بانکی دارای یک شماره‌ی منحصربه‌فرد و مشخصات هویتی صاحب آن است که امکان ردیابی و امنیت بیشتر را فراهم می‌سازد.

در دنیای دیجیتال، Account به معنای «حساب کاربری» به‌کار می‌رود. هنگام استفاده از یک وب‌سایت، اپلیکیشن یا پلتفرم خاص، کاربران نیاز به ایجاد یک حساب دارند تا بتوانند اطلاعات خود را ذخیره کرده، تنظیمات شخصی‌سازی شده اعمال کنند و به خدمات اختصاصی دسترسی پیدا کنند. این حساب‌ها معمولاً شامل نام کاربری، گذرواژه، ایمیل، و گاهی اطلاعات بیشتر برای امنیت هستند. حفظ امنیت حساب‌های دیجیتال از طریق احراز هویت دومرحله‌ای و رمزگذاری، یکی از چالش‌های مهم دنیای فناوری محسوب می‌شود.

در کاربردهای رسمی‌تر، Account می‌تواند به معنای «گزارش» یا «توضیح» نیز تعبیر شود. برای مثال، عبارت «give an account of» به معنای ارائه‌ی توضیح یا گزارش درباره‌ی یک رویداد یا عملکرد است. این معنا در سازمان‌ها، جلسات رسمی و گزارش‌دهی مدیریتی بسیار رایج است. همچنین در متون حقوقی و مدیریتی، حساب‌دهی (Accountability) از مفاهیم بنیادین به‌شمار می‌رود که به پاسخ‌گو بودن فرد یا نهاد در قبال تصمیم‌ها و عملکردهایش اشاره دارد.

در حوزه‌ی حسابداری و تحلیل مالی، Account نه‌تنها به عنوان یک واحد مستقل در دفتر کل به‌کار می‌رود، بلکه یکی از ارکان مهم برای پایش وضعیت مالی یک سازمان است. هر حساب نمایان‌گر یک دسته‌بندی مشخص از دارایی‌ها، بدهی‌ها، درآمدها یا هزینه‌هاست. تحلیل دقیق حساب‌ها به تصمیم‌گیری بهتر، بودجه‌بندی و شناسایی روندهای مالی کمک می‌کند. بدون وجود حساب‌های ساختاریافته و ثبت دقیق تراکنش‌ها، سازمان‌ها نمی‌توانند عملکرد خود را ارزیابی کرده یا آینده‌نگری مالی انجام دهند.

گذشته‌ی ساده account چی میشه؟

گذشته‌ی ساده account در زبان انگلیسی accounted است.

شکل سوم account چی میشه؟

شکل سوم account در زبان انگلیسی accounted است.

شکل جمع account چی میشه؟

شکل جمع account در زبان انگلیسی accounts است.

وجه وصفی حال account چی میشه؟

وجه وصفی حال account در زبان انگلیسی accounting است.

سوم‌شخص مفرد account چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد account در زبان انگلیسی accounts است.

ارجاع به لغت account

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «account» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/account

لغات نزدیک account

پیشنهاد بهبود معانی