آخرین به‌روزرسانی:
Story
ˈstɔːri
ˈstɔːri
شکل جمع:
storiesمعنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
A2
حکایت، داستان، نقل، روایت، گزارش، شرح
What's the story on this deal?
ماجرای این معامله چیست؟
the biggest stories of the year
بزرگترین رویدادهای سال
نمونه‌جمله‌های بیشتر
the feature story
گزارش اصلی
...they told a story and sank into sleep
...گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند
noun
countable
طبقه، اشکوبه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lived in a three-story house.
او در یک خانه‌ی سه طبقه زندگی می‌کرد.
a hotel ten stories high
یک هتل به بلندی ده طبقه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
the fifth story
طبقه پنجم
verb - transitive
داستان گفتن، به صورت داستان در‌آوردن
مترادف و متضاد story
-
noun account, newsSynonyms:news report information article description history version narrative relation record tale narration feature biography memoir chronicle novel fantasy fiction drama adventure legend saga romance autobiography parable comedy tragedy fable myth yarn anecdote book recital news item sequel scoop nonfiction allegory cliffhanger serial folktale apologue conte epic fairy tale beat long and short of it gag old saw potboiler spiel
-
noun lieSynonyms:falsehood falsity fiction fib misrepresentation fabrication untruth tale prevarication canard cock-and-bull story white lie untruismAntonyms:truth
Idioms
مخلص کلام، خلاصه‌ی کلام، بخواهم خلاصه بگویم، خلاصه اینکه، لب مطلب اینکه
ارجاع به لغت story
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «story» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/story
لغات نزدیک story
- - stormy
- - stormy petrel
- - story
- - story breaks
- - story line