امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fiction

ˈfɪkʃn ˈfɪkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fictions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
افسانه، قصه، داستان، اختراع، جعل، خیال، وهم، دروغ، فریب، بهانه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She has written many works of fiction.
- او آثار داستانی زیادی را نگاشته است.
- the fiction that their marriage was o.k. ...
- این پندارش که ازدواج آن‌ها خوب بود ...
- to separate fact from fiction
- واقعیت را از وهم (پندارش) جدا کردن
- fiction writing
- داستان‌پردازی، داستان‌نویسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fiction

  1. noun made-up story
    Synonyms:
    lie story tale fabrication fiction myth yarn fable fantasy invention romance novel narrative book drama falsehood fancy concoction imagination misrepresentation prevarication anecdote fib crock whopper legend improvisation untruth best seller fish story potboiler tall story work of imagination cliff-hanger hooey smoke terminological inexactitude clothesline
    Antonyms:
    truth non-fiction

لغات هم‌خانواده fiction

ارجاع به لغت fiction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fiction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fiction

لغات نزدیک fiction

پیشنهاد بهبود معانی