فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concoction

kənˈkɑːkʃn kənˈkɒkʃn

شکل جمع:

concoctions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

ترکیب، معجون، مخلوط، آمیزه، برساخته

His smoothie was a delicious concoction of fruits and yogurt.

اسموتی او معجون خوشمزه‌ای از میوه‌ها و ماست بود.

They mixed a concoction of herbs to remedy her cold.

آن‌ها ترکیبی از گیاهان را با هم مخلوط کردند تا سرماخوردگی او را درمان کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He described his drink as a delightful concoction of fruits and spices.

او نوشیدنی خود را آمیزه‌ای لذت‌بخش از میوه‌ها و ادویه‌ها توصیف کرد.

noun countable

ماجرای ساختگی، قصه‌ی من‌درآوردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His story is an improbable concoction.

داستان او، یک قصه‌ی من‌درآوردی غیرممکن است.

Her excuse for not finishing her homework was a concoction.

بهانه‌ی او برای تمام نکردن تکالیفش یک ماجرای ساختگی بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Mehdi made up a concoction about why he was late to school.

مهدی در مورد دلیل دیر آمدنش به مدرسه، قصه‌ای من‌در‌آوردی ساخت.

noun countable

لباس پرزرق‌وبرق (ترکیبی اجق‌وجق و پرزرق‌وبرق از لباس‌های مختلف)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concoction

  1. noun a mixture of various ingredients or elements
    Synonyms:
    mixture combination blend compound medley solution preparation plan project creation intention contrivance brew
  1. noun an elaborate story, especially a fabricated one
    Synonyms:
    fabrication falsification
  1. noun an elaborate or showy garment or hat

ارجاع به لغت concoction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concoction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concoction

لغات نزدیک concoction

پیشنهاد بهبود معانی