شکل جمع:
concoctionsترکیب، معجون، مخلوط، آمیزه، برساخته
His smoothie was a delicious concoction of fruits and yogurt.
اسموتی او معجون خوشمزهای از میوهها و ماست بود.
They mixed a concoction of herbs to remedy her cold.
آنها ترکیبی از گیاهان را با هم مخلوط کردند تا سرماخوردگی او را درمان کنند.
He described his drink as a delightful concoction of fruits and spices.
او نوشیدنی خود را آمیزهای لذتبخش از میوهها و ادویهها توصیف کرد.
ماجرای ساختگی، قصهی مندرآوردی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His story is an improbable concoction.
داستان او، یک قصهی مندرآوردی غیرممکن است.
Her excuse for not finishing her homework was a concoction.
بهانهی او برای تمام نکردن تکالیفش یک ماجرای ساختگی بود.
Mehdi made up a concoction about why he was late to school.
مهدی در مورد دلیل دیر آمدنش به مدرسه، قصهای مندرآوردی ساخت.
لباس پرزرقوبرق (ترکیبی اجقوجق و پرزرقوبرق از لباسهای مختلف)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «concoction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concoction