امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brew

bruː bruː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brewed
  • شکل سوم:

    brewed
  • سوم‌شخص مفرد:

    brews
  • وجه وصفی حال:

    brewing
  • شکل جمع:

    brews

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(آبجو) درست کردن، ساختن، به عمل آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- This beer has been specially brewed.
- این آبجو به‌طریق ویژه‌ای به عمل آمده است.
- He wants to learn how to brew his own beer at home.
- او می‌خواهد یاد بگیرد که چگونه آبجوی خود را در خانه بسازد.
verb - intransitive verb - transitive
(چای یا قهوه) درست کردن، دم کردن
- The tea you have brewed is aromatic.
- این چای که دم کرده‌اید، خوش‌بو است.
- freshly-brewed tea
- چای تازه‌دم
verb - intransitive
(اتفاق ناخوشایند) درحال شکل گرفتن، درحال رخ دادن، در شرف وقوع بودن، درحال به‌وجود آمدن
- The storm that is brewing against the prime minister.
- توفانی که علیه نخست‌وزیر درحال به‌وجود آمدن است.
- Tension began to brew between the two colleagues during the meeting.
- در این دیدار، تنش بین دو همکار در شرف وقوع بود.
- The dark clouds signaled that a storm was brewing on the horizon.
- ابرهای تیره نشان می‌دادند که طوفانی در افق درحال رخ دادن است.
noun countable
آبجو (در شرایط خاص به عمل آمده است)
- Last year's brew was better than this year's.
- آبجو تخمیر‌شده‌ی پارسالی از امسالی بهتر است.
- The brewery is known for its unique brews with exotic flavors.
- کارخانه‌ی آبجوسازی به‌خاطر آبجوهای بی‌نظیرش با طعم‌های خارق‌العاده معروف است.
noun singular countable informal
انگلیسی بریتانیایی نوشیدنی (چای یا آبجو)، دمنوش
- I prefer a dark brew with a rich taste on a chilly evening.
- من یک دمنوش غلیظ با طعمی غنی را در یک عصر سرد ترجیح می‌دهم.
- Make me a brew, Zahra.
- زهرا برای من نوشیدنی درست کن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brew

  1. noun concoction
    Synonyms:
    beverage blend broth compound distillation drink fermentation hash hodgepodge infusion instillation liquor melange miscellany mishmash mixture potpourri preparation
  1. verb prepare by boiling
    Synonyms:
    boil concoct cook ferment infuse mull seethe soak steep stew
  1. verb plan, devise
    Synonyms:
    breed compound concoct contrive develop excite foment form gather hatch impend loom mull plot project scheme start stir up weave

ارجاع به لغت brew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brew

لغات نزدیک brew

پیشنهاد بهبود معانی