گذشتهی ساده:
impendedشکل سوم:
impendedسومشخص مفرد:
impendsوجه وصفی حال:
impendingمشرف بودن، آویزان کردن، در شرف وقوع بودن، محتملالوقوع بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his impending departure
عزیمت قریبالوقوع او
We went indoors because rain impended.
چون قرار بود باران بیاید به داخل ساختمان رفتیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impend