آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Hover

    ˈhʌvər / / ˈhɑː- ˈhɒvə

    گذشته‌ی ساده:

    hovered

    شکل سوم:

    hovered

    سوم‌شخص مفرد:

    hovers

    وجه وصفی حال:

    hovering

    معنی hover | جمله با hover

    verb - intransitive

    معلق بودن، روی هوا ماندن (معمولاً با بال زدن سریع)

    Dragonflies can hover like helicopters.

    سنجاقک‌ها می‌توانند مانند بالگرد در هوا معلق بمانند.

    The helicopter hovered above the building.

    بالگرد بالای ساختمان در هوا بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    An eagle was hovering over the rabbits.

    عقابی برفراز خرگوش‌ها چرخ می‌زد.

    verb - intransitive

    پرسه زدن، ایستادن (به‌ویژه برای توجه نزدیک کسی بودن با شوق و اضطراب)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The teacher hovered near the students, watching their work.

    معلم نزدیک دانش‌آموزان ایستاده بود و به کارشان نظارت می‌کرد.

    He hovered by the door, unsure whether to enter.

    او کنار در ایستاده بود و نمی‌دانست که وارد شود یا نه.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Reporters hovered around the gate.

    خبرنگاران در اطراف دروازه مترصد ایستاده بودند.

    The shark was hovering around us.

    کوسه در اطراف ما پرسه می‌زد.

    I hovered between two good offers.

    بین دو پیشنهاد خوب در تعلیق بودم.

    verb - intransitive

    نزدیک بودن، حول‌وحوش چیزی بودن، در سطح خاصی بودن، قرار داشتن در سطحی

    Temperatures are expected to hover near freezing tonight.

    دما امشب در نزدیکی نقطه‌ی انجماد قرار خواهد داشت.

    Unemployment figures have hovered around 10% for months.

    آمار بیکاری ماه‌هاست که حول‌وحوش ۱۰ درصد مانده است.

    verb - intransitive verb - transitive

    کامپیوتر قرار دادن موس روی چیزی، نگه داشتن موس روی چیزی (بدون کلیک کردن)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The menu expands when you hover the cursor over it.

    منو زمانی باز می‌شود که نشانگر موس را روی آن قرار دهید.

    Hovering over the video shows playback controls.

    با نگه داشتن موس روی ویدیو، کنترل‌های پخش ظاهر می‌شوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hover

    1. verb to remain stationary over a place or object
      Synonyms:
      hang levitate poise
    1. verb hang, float over
      Synonyms:
      fly hang about linger drift float over flutter flicker waver poise be suspended flit flitter wait nearby brood over dance
      Antonyms:
      rest settle lie

    سوال‌های رایج hover

    گذشته‌ی ساده hover چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hover در زبان انگلیسی hovered است.

    شکل سوم hover چی میشه؟

    شکل سوم hover در زبان انگلیسی hovered است.

    وجه وصفی حال hover چی میشه؟

    وجه وصفی حال hover در زبان انگلیسی hovering است.

    سوم‌شخص مفرد hover چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hover در زبان انگلیسی hovers است.

    ارجاع به لغت hover

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hover

    لغات نزدیک hover

    • - hove
    • - hovel
    • - hover
    • - hovercraft
    • - how
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.