گذشتهی ساده:
lingeredشکل سوم:
lingeredسومشخص مفرد:
lingersوجه وصفی حال:
lingeringدرنگ کردن، تأخیر کردن، دیر رفتن، مردد بودن، دم آخر را گذراندن، باقی ماندن، طول کشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He said goodbye, but lingered at the door and continued talking.
او خداحافظی کرد؛ ولی جلو در ماند و به حرف زدن ادامه داد.
After school, children are not allowed to linger around school.
بعد از مدرسه بچهها حق ندارند در اطراف دبستان پرسه بزنند.
The old man lingered several months after his stroke.
بعد از سکتهی مغزی پیرمرد چندین ماه با مرگ دست و پنجه نرم میکرد.
The pain lingered on for weeks.
درد هفتهها ادامه یافت.
Winter lingered on and on!
زمستان خیال رفتن نداشت!
Some old customs still linger.
برخی از رسوم قدیمی هنوز هم ادامه دارند.
He lingered in paying his debts.
در پرداخت دیون خود طفره میرفت.
I saw her lingering homeward.
او را دیدم که سلانهسلانه به خانه میرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «linger» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/linger