آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: پنج‌شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴

    موزون به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / mozoon /

    rhythmic, rhythmical, euphonious, poetic, symphonic, medolious, measured, tuneful, lilting, harmonious

    rhythmic

    rhythmical

    euphonious

    poetic

    symphonic

    medolious

    measured

    tuneful

    lilting

    harmonious

    خوش‌نوا، دارای وزن

    صدای پای موزون سربازان

    the rhythmic tramp of soldiers

    در زبان‌شناسی، ادغام هجائی اغلب در قالب‌های شاعرانه برای افزایش موزون بودن زبان رخ می‌دهد.

    In linguistics, syneresis often occurs in poetic forms to enhance the flow of the language.

    صفت
    فونتیک فارسی / mozoon /

    graceful, shapely, well-built, well-proportioned, well-balanced, symmetrical

    graceful

    shapely

    well-built

    well-proportioned

    well-balanced

    symmetrical

    متناسب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    صورت او کاملاً موزون است.

    Her face is perfectly symmetrical.

    او اندامی موزون دارد که توجه همه را جلب می‌کند.

    She has a shapely figure that catches everyone's attention.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد موزون

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    آهنگین خوش‌آهنگ خوش نوا هم آهنگ متناسب
    متضاد:
    ناموزون ناسنجیده نسنجیده
    مترادف:
    سجع
    مترادف:
    سنجیده وزن‌شده

    سوال‌های رایج موزون

    موزون به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «موزون» در زبان انگلیسی به rhythmic یا balanced ترجمه می‌شود.

    موزون به حالتی گفته می‌شود که در آن هماهنگی، تناسب و توازن میان اجزا وجود دارد، به‌گونه‌ای که حرکت، صدا، یا ساختار به صورت منظم و خوش‌آهنگ جریان پیدا می‌کند. این واژه معمولاً در زمینه‌های مختلفی مثل موسیقی، شعر، زبان، حرکات بدنی و حتی طراحی به کار می‌رود تا نشان دهد که عناصر مختلف در یک هماهنگی دقیق و منظم قرار دارند. به‌عنوان مثال، در موسیقی، ریتم و ضرباهنگ درست و منظم باعث ایجاد یک حس موزون می‌شود که شنونده را جذب و آرامش می‌بخشد.

    موزون بودن در شعر و نثر به معنای داشتن وزن درست، قافیه و آهنگ متناسب است که به زیبایی و گیرایی متن کمک می‌کند و آن را دلنشین‌تر می‌سازد.

    در حرکات ورزشی یا رقص، حرکات موزون به حرکاتی گفته می‌شود که با هماهنگی کامل و بدون ناهماهنگی اجرا می‌شوند و این باعث ایجاد جلوه‌ای زیبا و تأثیرگذار می‌شود.

    همچنین در طراحی و هنرهای تجسمی، تعادل و تناسب میان اجزای مختلف یک اثر، حس موزون بودن را به بیننده منتقل می‌کند.

    مفهوم موزون فراتر از ظواهر فنی است و به نوعی با احساس زیبایی و هماهنگی در ارتباط است. هنگامی که چیزی موزون است، معمولاً حس آرامش، نظم و رضایت در فرد ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که تجربه‌ی آن لحظه یا اثر به یادماندنی‌تر و دلپذیرتر باشد.

    ارجاع به لغت موزون

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «موزون» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موزون

    لغات نزدیک موزون

    • - موزک
    • - موزنی
    • - موزون
    • - موزون بودن
    • - موزون کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.