آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Have To

hæv tuː hæv tə

معنی have to | جمله با have to

auxiliary verb idiom A2

مجبور بودن، بایستن، ناگزیر بودن (بیانگر ضرورت و اجبار)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

مشاهده

She has to study for her exams.

او باید برای امتحانات درس بخواند.

He has to finish painting the house before the guests arrive.

مجبور است پیش از آمدن مهمان‌ها رنگ کردن خانه را تمام کند.

auxiliary verb idiom

باید (برای قانون)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

You have to wear a helmet when riding a bike.

هنگام دوچرخه‌سواری باید از کلاه ایمنی استفاده کنید.

You have to show your ID to enter the club.

برای ورود به باشگاه باید کارت هویت خود را نشان دهید.

auxiliary verb idiom

بهتر بودن (که)، خوب بودن (که) (بیانگر توصیه)

You have to listen carefully.

بهتر است به‌دقت گوش دهی.

You have to take responsibility for your actions.

بهتر است مسئولیت اعمال خود را بپذیرید.

auxiliary verb idiom

بایستن (بیانگر احتمال)

He has to be the most beautiful man I've ever seen.

او باید زیباترین مردی باشد که تاکنون دیده‌ام.

There has to be some more mistakes.

باید چند اشتباه دیگر وجود داشته باشد.

auxiliary verb idiom

باید (بیانگر تأکید در عبارت‌های گفتاری)

I have to say, your support and understanding mean a lot to me.

باید بگم حمایت و درک تو برای من اهمیت زیادی داره.

I have to admit, that movie was really entertaining.

باید اقرار کنم که اون فیلم واقعاً سرگرم‌کننده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

have to do with

ربط داشتن، مربوط بودن، ارتباط داشتن

have to be

(عامیانه) بودن (بدون شک و تردید)، حتمی بودن

سوال‌های رایج have to

معنی have to به فارسی چی می‌شه؟

عبارت «have to» در زبان فارسی به «باید» یا «ناچار بودن برای انجام کاری» و «مجبور بودن» ترجمه می‌شود.

در معنای اصلی، have to برای بیان ضرورت یا الزام انجام یک کار به کار می‌رود. این الزام می‌تواند ناشی از قوانین، مقررات، شرایط اجتماعی، یا نیازهای عملی باشد. به عبارت دیگر، وقتی گفته می‌شود «I have to finish this report»، منظور این است که فرد مجبور است گزارش را تکمیل کند و انجام آن اختیاری نیست. این عبارت تفاوتی با «must» دارد؛ هرچند هر دو نشان‌دهنده‌ی الزام هستند، have to بیشتر بار معنایی ناشی از شرایط خارجی دارد، در حالی که must اغلب تأکید بر ضرورت درونی یا دستور مستقیم دارد.

در محیط کاری و آموزشی، have to برای تعیین وظایف، مسئولیت‌ها و الزام‌های روزمره بسیار کاربرد دارد. به عنوان مثال، کارمندان می‌توانند بگویند «We have to submit the forms by Friday» یا دانش‌آموزان بیان کنند «I have to study for the exam». این کاربرد نشان‌دهنده‌ی ساختار منظم و نیاز به رعایت زمان‌بندی و وظایف مشخص است و اهمیت انضباط و برنامه‌ریزی را یادآور می‌شود.

در زندگی روزمره، have to می‌تواند برای بیان نیازهای عملی یا الزامات اجتماعی استفاده شود. افراد از آن برای اشاره به کارهای روزمره مانند خرید، رسیدگی به امور شخصی یا انجام فعالیت‌های خانوادگی بهره می‌برند. برای نمونه، «I have to cook dinner» بیانگر ضرورت انجام کاری است که بر عهده‌ی فرد گذاشته شده و بخشی از مسئولیت‌های روزمره است.

از منظر روان‌شناسی و مدیریت زمان، درک تفاوت بین «چیزهایی که باید انجام شوند» و «چیزهایی که می‌خواهیم انجام دهیم» اهمیت دارد. عبارت have to به فرد یادآوری می‌کند که برخی وظایف غیرقابل اجتناب هستند و مدیریت مناسب آن‌ها می‌تواند استرس را کاهش دهد و به پیشرفت در اهداف شخصی و کاری کمک کند.

have to ابزار زبانی است که ضرورت، الزام و مسئولیت را در زندگی روزمره و حرفه‌ای بیان می‌کند. این عبارت نه تنها نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌ها و تعهدات فرد است، بلکه نقش مهمی در برنامه‌ریزی، انضباط و تعامل اجتماعی دارد و به افراد کمک می‌کند تا با توجه به الزامات محیط، رفتار و تصمیمات خود را مدیریت کنند.

ارجاع به لغت have to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «have to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/have-to

لغات نزدیک have to

پیشنهاد بهبود معانی