مجبور بودن، بایستن، ناگزیر بودن (بیانگر ضرورت و اجبار)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She has to study for her exams.
او باید برای امتحانات درس بخواند.
He has to finish painting the house before the guests arrive.
مجبور است پیش از آمدن مهمانها رنگ کردن خانه را تمام کند.
باید (برای قانون)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You have to wear a helmet when riding a bike.
هنگام دوچرخهسواری باید از کلاه ایمنی استفاده کنید.
You have to show your ID to enter the club.
برای ورود به باشگاه باید کارت هویت خود را نشان دهید.
بهتر بودن (که)، خوب بودن (که) (بیانگر توصیه)
You have to listen carefully.
بهتر است بهدقت گوش دهی.
You have to take responsibility for your actions.
بهتر است مسئولیت اعمال خود را بپذیرید.
بایستن (بیانگر احتمال)
He has to be the most beautiful man I've ever seen.
او باید زیباترین مردی باشد که تاکنون دیدهام.
There has to be some more mistakes.
باید چند اشتباه دیگر وجود داشته باشد.
باید (بیانگر تأکید در عبارتهای گفتاری)
I have to say, your support and understanding mean a lot to me.
باید بگم حمایت و درک تو برای من اهمیت زیادی داره.
I have to admit, that movie was really entertaining.
باید اقرار کنم که اون فیلم واقعاً سرگرمکننده بود.
ربط داشتن، مربوط بودن، ارتباط داشتن
(عامیانه) بودن (بدون شک و تردید)، حتمی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «have to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/have-to