امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mixture

ˈmɪkstʃər ˈmɪkstʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mixtures

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
مخلوط، آمیزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The gardener blended a mixture of soil, sand, and compost.
- باغبان مخلوطی از خاک، ماسه و کمپوست را با هم مخلوط کرد.
- This tobacco is a mixture of three different kinds.
- این توتون آمیزه‌ای از سه نوع مختلف است.
noun uncountable
آمیختن (فرایند)
- The scientist studied the mixture of gases in the atmosphere.
- این دانشمند آمیختن گازهای موجود در جو را بررسی کرد.
- The chemist analyzed the mixture of chemicals.
- شیمی‌دان آمیختن مواد شیمیایی را تجزیه‌وتحلیل کرد.
noun
پوشاک آمیخته (پارچه) (درست‌شده از نخ‌های رنگارنگ)
- The dress was made from the mixture.
- این لباس از پارچه‌ی آمیخته دوخته شده است.
- The curtains were made from a soft mixture.
- پرده‌ها از پارچه‌ی آمیخته‌ی نرم درست شده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mixture

  1. noun combination
    Synonyms:
    admixture adulteration alloy amalgam amalgamation assimilation association batter blend brew combine combo commixture composite compound concoction confection conglomeration cross crossing dough fusion goulash grab bag hodgepodge hybrid hybridization incorporation infiltration interfusion jumble mash medley merger mingling miscellany mishmash mix mixed bag mosaic mélange package patchwork potpourri salmagundi saturation soup stew transfusion union variety
  1. noun assortment, combination
    Synonyms:
    admixture adulteration alloy amalgam amalgamation assimilation association batter blend brew combine combo commixture composite compound concoction confection conglomeration cross crossing dough fusion goulash grab bag hodgepodge hybrid hybridization incorporation infiltration interfusion jumble mash medley mélange merger mingling miscellany mishmash mixed bag mosaic package patchwork potpourri salmagundi saturation soup stew transfusion union variety
    Antonyms:
    disconnection division separation

لغات هم‌خانواده mixture

  • verb - transitive
    mix

ارجاع به لغت mixture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mixture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mixture

لغات نزدیک mixture

پیشنهاد بهبود معانی