جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Assimilation

əˌsɪməˈleɪʃn əˌsɪməˈleɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

جذب و ترکیب غذا (دربدن)، تشبیه، یکسانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the rapid assimilation of new techniques in industry

جذب سریع روش‌های جدید در صنعت

the assimilation processes of foreign workers

فرآیندهای همسان‌سازی کارگران خارجی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assimilation

noun absorption

Synonyms:

consumption taking in absorption digestion ingestion inhalation soaking up

noun adjustment

Synonyms:

adaptation conformity orientation familiarization acclimatization settling in acculturation

ارجاع به لغت assimilation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «assimilation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assimilation

لغات نزدیک assimilation

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!