شکل جمع:
orientationsآشنایی، راهنمایی، جهتیابی
گرایش، جهت، جهت یابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the orientation of a telescope
جهت تلسکوپ
These two nations are very different in their political orientation.
این دو ملت از نظر سوگیری سیاسی خیلی تفاوت بسیار دارند.
an orientation course
کلاس آشناسازی
I had a hard time regaining my orientation.
به سختی توازن خود را به دست آوردم.
(روانشناسی) بازتاب سوگیری
جلسهی معارفه، جلسهی توجیهی، جلسهی آشنایی (جلسهی آشنایی افراد تازهوارد سازمان، دانشگاه یا برنامهی آموزشی با اطلاعات ضروری، فرهنگ، رویهها و منابع موجود)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orientation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orientation