امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adaptation

ˌædæpˈteɪʃn ˌædæpˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    adaptations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
سازواری، انطباق، توافق، سازش، مناسب، تطبیق، اقتباس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- This movie is an adaptation of Blind Owl.
- این فیلم اقتباسی است از بوف کور.
- The polar bear's white fur is a kind of adaptation.
- خز سفید خرس قطبی نوعی سازش با محیط است.
- the human capacity for change and adaptation
- ظرفیت بشر برای دگرگونی و تطبیق با محیط
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adaptation

  1. noun act of adapting
    Synonyms:
    adjustment adoption alteration conversion modification refitting remodeling reworking shift transformation variation
  1. noun condition of something resulting from change
    Synonyms:
    acclimatization accustomedness agreement compliance correspondence familiarization habituation naturalization

لغات هم‌خانواده adaptation

  • verb - transitive
    adapt

ارجاع به لغت adaptation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adaptation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adaptation

لغات نزدیک adaptation

پیشنهاد بهبود معانی