شکل جمع:
adoptionsفرزندخواندگی، به فرزندی گرفتن
The law makes the adoption process smoother and more regulated.
قانون، فرایند فرزندخواندگی را آسانتر و منظمتر میکند.
They decided to adopt a child from another country.
آنها تصمیم گرفتند کودکی از کشور دیگری به فرزندی بگیرند.
اختیار، اتخاذ، قبول، پذیرش، به کارگیری، استفاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many companies have been slow in the adoption of green energy solutions.
بسیاری از شرکتها در پذیرش راهحلهای انرژی سبز کند بودهاند.
The committee is reviewing the adoption of the new policy.
کمیته درحال بررسی اتخاذ سیاست جدید است.
انتخاب، برگزیدن، گزینش، اتخاذ (برای خود)
After many years abroad, she declared Italy as her country of adoption.
پساز سالها زندگی در خارج، او ایتالیا را کشور انتخابی خود اعلام کرد.
His adoption of Persian culture was reflected in his writings.
برگزیدن فرهنگ ایرانی در نوشتههای او مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adoption» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adoption