انکار، تکذیب
The repudiation of his previous statements led to a loss of trust among his supporters.
انکار اظهارات قبلی باعث از بین رفتن اعتماد در میان هوادارانش شد.
The athlete's repudiation of the doping allegations was met with skepticism by the sports community.
تکذیب ادعای دوپینگ این ورزشکار با شک و تردید جامعهی ورزش مواجه شد.
رد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The repudiation of his revolutionary idea left him feeling defeated and discouraged.
رد ایدهی انقلابی او باعث شد او احساس شکست و دلسردی کند.
Her repudiation of his marriage proposal was a blow to his ego.
رد پیشنهاد ازدواج او ضربهای به عزت نفس او بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repudiation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repudiation