امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Repudiate

rɪˈpjuːdieɪt rɪˈpjuːdieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    repudiated
  • شکل سوم:

    repudiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    repudiates
  • وجه وصفی حال:

    repudiating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
رد کردن، انکار کردن، منکر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to repudiate a charge
- اتهامی را رد کردن
- to repudiate a will
- وصیت‌نامه‌ای را غیرقانونی شمردن
- to repudiate a contract
- زیر قرارداد زدن
- to repudiate a debt
- از زیر قرض شانه خالی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repudiate

  1. verb reject; turn one’s back on
    Synonyms:
    abandon abjure apostatize banish be against break with cast cast off cut off decline default defect demur deny desert disacknowledge disapprove disavow discard disclaim dishonor disinherit dismiss disown dump flush fly in the face of forsake nix oust rat recant refuse renounce repeal reprobate rescind retract reverse revoke spurn tergiversate tergiverse turn turn down wash one’s hands of
    Antonyms:
    admit approve

ارجاع به لغت repudiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repudiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repudiate

لغات نزدیک repudiate

پیشنهاد بهبود معانی