گذشتهی ساده:
banishedشکل سوم:
banishedسومشخص مفرد:
banishesوجه وصفی حال:
banishingتبعید کردن، اخراج بلد کردن، دور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Romeo was banished from his hometown.
رومئو از شهر خود تبعید شد.
Akbar tried to banish that thought.
اکبر کوشید آن فکر و خیال را از خود دور کند.
to banish wrinkles
چین و چروک را برطرف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «banish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/banish