با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Welcome

ˈwelkəm ˈwelkəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    welcomed
  • شکل سوم:

    welcomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    welcomes
  • وجه وصفی حال:

    welcoming
  • شکل جمع:

    welcomes
  • صفت تفضیلی:

    more welcome
  • صفت عالی:

    most welcome

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
خوشامد گفتن، پذیرایی کردن، استقبال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Nicole ran forward to welcome her guests.
- نیکول جلو دوید که به مهمانانش خوشامد بگوید.
- They welcomed him to their house with open arms and affection.
- با آغوش باز و مهربانی او را به خانه‌ی خود خوشامد گفتند (پذیرفتند).
- This government does not welcome criticism.
- این دولت از انتقاد استقبال نمی‌کند.
- They welcomed Ali's suggestion immediately.
- فورا از پیشنهاد علی استقبال کردند.
interjection
خوش آمدید!
adjective
مغتنم، گرامی، خوشایند، مطلوب، خوشنود، مطبوع
- You are welcome to use my library any time you want.
- خواهش می‌کنم هروقت خواستید از کتابخانه‌ی بنده استفاده فرمایید.
- welcome news
- خبر خشنود‌کننده
- a welcome opportunity
- یک فرصت مغتنم
- a welcome guest
- مهمان گرامی
noun countable
خوش آمد، استقبال، پذیرایی
- a warm welcome
- استقبال گرم
- Our ambassador received a cold welcome.
- سفیر ما با پذیرایی سردی روبه‌رو شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد welcome

  1. adjective gladly received
    Synonyms: acceptable, accepted, agreeable, appreciated, cherished, congenial, contenting, cordial, delightful, desirable, desired, esteemed, favorable, genial, good, grateful, gratifying, honored, invited, nice, pleasant, pleasing, pleasurable, refreshing, satisfying, sympathetic, wanted
    Antonyms: displeasing, unacceptable, unwelcome
  2. noun greeting
    Synonyms: acceptance, entertainment, entrée, friendliness, handshake, hello, hospitality, howdy, key to the city, ovation, reception, red carpet, rumble, salutation, salute, tumble
    Antonyms: goodbye
  3. verb receive gladly
    Synonyms: accept, accept gladly, accost, admit, bid welcome, embrace, entertain, flag, greet, hail, hug, meet, offer hospitality, receive, roll out red carpet, salute, show in, take in, tumble, usher in
    Antonyms: reject, turn away

Collocations

Idioms

  • wear out one's welcome

    (به‌واسطه‌ی زیاد ماندن یا سوءرفتار و غیره) مهمان ناخوانده شدن، مهمان ناخوشایند شدن

  • you're welcome

    خواهش می‌کنم (در پاسخ به تشکر)

لغات هم‌خانواده welcome

  • noun
    welcome
  • adjective
    welcome, welcoming
  • verb - transitive
    welcome

ارجاع به لغت welcome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welcome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welcome

لغات نزدیک welcome

پیشنهاد بهبود معانی