فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Accost

əˈkɒːst / / əˈkɑːst əˈkɒst

گذشته‌ی ساده:

accosted

شکل سوم:

accosted

سوم‌شخص مفرد:

accosts

وجه وصفی حال:

accosting

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

مخاطب ساختن، مواجه شدن(با)، نزدیک شدن(به هر منظوری)،مشتری جلب کردن(زنان بدکار در خیابان)، نزدیک کشیدن، در امتداد چیزی حرکت کردن(مثل کشتی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

In the street he was accosted by two salesmen.

دو نفر فروشنده در خیابان مزاحمش شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accost

  1. verb approach for conversation or solicitation
    Synonyms:
    greet hail welcome address call flag run into face confront challenge dare annoy bother entice proposition brace buttonhole whistle for
    Antonyms:
    ignore avoid evade shun dodge scorn

ارجاع به لغت accost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accost

لغات نزدیک accost

پیشنهاد بهبود معانی