گذشتهی ساده:
accostedشکل سوم:
accostedسومشخص مفرد:
accostsوجه وصفی حال:
accostingمخاطب ساختن، مواجه شدن(با)، نزدیک شدن(به هر منظوری)،مشتری جلب کردن(زنان بدکار در خیابان)، نزدیک کشیدن، در امتداد چیزی حرکت کردن(مثل کشتی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In the street he was accosted by two salesmen.
دو نفر فروشنده در خیابان مزاحمش شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accost