با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Proposition

ˌprɑːpəˈzɪʃn ˌprɒpəˈzɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    propositions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
پیشنهاد، طرح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the proposition to merge the two political parties
- پیشنهاد ائتلاف دو حزب سیاسی
- The suggested proposition was rejected.
- طرح پیشنهادی رد شد.
noun countable
مسئله، قضیه، موضوع، اصل، مطلب
- We believe in the proposition that all men are created equal.
- ما به این قضیه اعتقاد داریم که همه‌ی انسان‌ها برابر خلق شده‌اند.
- We need to carefully consider each proposition before making a decision.
- قبل از تصمیم‌گیری باید هر اصل را به‌دقت بررسی کنیم.
noun countable
ریاضی زبان‌شناسی قضیه، گزاره
- The mathematician presented a complex proposition that he had been working on for years.
- این ریاضی‌دان قضیه‌ی پیچیده‌ای را ارائه کرد که سال‌ها بود روی آن کار می‌کرد.
- The teacher gave the students a challenging proposition to solve as a homework assignment.
- معلم گزاره‌ی چالش‌برانگیزی را به عنوان تکلیف درسی به دانش‌آموزان داد.
noun countable
انگلیسی آمریکایی لایحه (که به رأی عمومی گذاشته می‌شود)
- The proposition to legalize marijuana in California was met with mixed reactions from the voters.
- لایحه‌ی قانونی شدن ماری جوانا در کالیفرنیا با واکنش‌های متفاوتی از سوی رأی‌دهندگان مواجه شد.
- The proposition to increase taxes on the wealthy was heavily debated during the election.
- لایحه‌ی افزایش مالیات بر ثروتمندان در جریان انتخابات به‌شدت مورد بحث قرار گرفت.
verb - transitive
پیشنهاد سکس دادن، دعوت به مقاربت جنسی کردن، پیشنهاد کردن (به زن)
- He was fired because he had propositioned the boss's secretary.
- چون به منشی رئیس پیشنهاد سکس کرده بود، اخراج شد.
noun
پیشنهاد سکس، دعوت به رابطه‌ی جنسی
- She was taken aback by his proposition and declined his request.
- از پیشنهاد سکس او غافلگیر شد و درخواست او را رد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proposition

  1. noun suggestion; scheme
    Synonyms: hypothesis, invitation, motion, overture, plan, premise, presentation, proffer, program, project, proposal, recommendation
    Antonyms: condemnation, denial, opposition, refusal, rejection
  2. verb make suggestion, often improper
    Synonyms: accost, approach, ask, pose, prefer, propose, propound, put, solicit, suggest

ارجاع به لغت proposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proposition

لغات نزدیک proposition

پیشنهاد بهبود معانی