گذشتهی ساده:
premisedشکل سوم:
premisedسومشخص مفرد:
premisesوجه وصفی حال:
premisingشکل جمع:
premisesاین لغت به شکل premiss نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری premise رایج است.
پیشفرض، (منطق) مقدمه، (در جمع) قضایا، صغری یا کبری
The premise of his argument was that all humans are born with equal rights.
پیشفرض استدلال او این بود که همهی انسانها با حقوق برابر متولد میشوند.
The premiss of the theory was that all matter is made up of tiny particles.
مقدمهی این نظریه این بود که تمام مواد از ذرات ریز تشکیل شدهاند.
بر اساس چیزی استوار کردن، بر چیزی بنیاد نهادن، بر اساس چیزی قرار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lawyer premises his case on the fact that there were no eyewitnesses.
وکیل پروندهی خود را بر این اساس استوار میکند که هیچ شاهد عینیای وجود ندارد.
The author premises her novel on the idea that love conquers all.
نویسنده رمان خود را بر این عقیده بنیاد مینهد که عشق بر همه چیز غلبه میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «premise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premise