وجه وصفی حال:
presumingجرات کردن، شهامت داشتن، به خود اجازه دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
How can you presume to give me orders!
چطور به خودت اجازه میدهی به من دستور بدهی!
I did not presume to call her by her first name.
به خود اجازه ندادم او را به اسم کوچک صدا بزنم.
Why are you so late, if I may presume?
اگر جسارت نباشد، چرا اینقدر دیر کردهاید؟
فرض کردن، مسلم دانستن، احتمال کلی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a village which was presumed to be under Vietcong control
دهکدهای که تصور میشد تحت کنترل ویتکنگها باشد
The accused is missing and presumed dead.
متهم مفقود شده است و احتمال میرود که مرده باشد.
An individual is presumed innocent unless the opposite is proven.
هر فرد بیگناه فرض میشود، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
If he doesn't show up, I'll presume he is not interested in buying the house.
اگر نیاید چنین خواهم انگاشت که به خرید خانه علاقه ندارد.
to presume on someone's friendship
زیادی روی دوستی کسی حساب کردن
اشاره کردن، رساندن، دلالت ضمنی کردن بر
A signed invoice presumes receipt of goods.
بارنامهی امضاشده نشانهی دریافت کالا است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «presume» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/presume