گذشتهی ساده:
dependedشکل سوم:
dependedسومشخص مفرد:
dependsوجه وصفی حال:
dependingوابسته بودن، مربوط بودن، منوط بودن، موکول بودن، توکل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our trip depends on the weather.
سفر ما بستگی به هوا دارد.
That is something which depends on taste.
آن چیزی است که بستگی به سلیقه دارد.
a product one can depend on
فرآوردههایی که میتوان به آن اعتماد کرد
I don't depend on the word of an addict.
به قول آدم معتاد اطمینان نمیکنم.
I am depending on you to finish this job by tomorrow.
روی شما حساب میکنم که این کار را تا فردا تمام کنید.
The country's economy should not depend on a single product.
اقتصاد کشور نباید تنها به یک فرآورده متکی باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «depend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depend