فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Depend On

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1

(به چیزی یا کسی) وابسته بودن، متکی بودن، نیاز داشتن، تکیه کردن

She depends on her parents for financial help.

او برای کمک مالی به والدینش متکی است.

The success of the project depends on effective teamwork.

موفقیت این پروژه به کار تیمی مؤثر وابسته است.

phrasal verb B1

(چیزی یا کسی) بستگی داشتن، وابسته بودن، تحت‌تأثیر بودن، متأثر بودن، تأثیر گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The project's progress depends on external factors.

پیشرفت پروژه تحت‌تأثیر عوامل خارجی است.

The growth of the plant depends on the amount of sunlight it receives.

رشد گیاه به مقدار نوری که دریافت می‌کند، بستگی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His mood depends on the weather.

حالت روحی او از وضعیت آب‌وهوا تأثیر می‌گیرد.

phrasal verb

(چیزی یا کسی) اعتماد داشتن، اطمینان داشتن، دل‌گرم بودن، حساب کردن، تکیه کردن

You can always depend on her in hard days.

در روزهای سخت، همیشه می‌توانی به او تکیه کنی.

You can depend on me to get the job done.

می‌توانی روی من حساب کنی که این کار را انجام دهم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت depend on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «depend on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depend-on

لغات نزدیک depend on

پیشنهاد بهبود معانی