فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dependability

dɪˌpendəˈbɪlət̬i dɪˌpendəˈbɪləti

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

قابلیت‌ اعتماد، قابلیت اطمینان، اتکاپذیری، قابل‌اعتماد بودن، قابل‌اطمینان بودن، قابل‌اتکا بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The team captain is known for his dependability; he never misses a practice or game.

کاپیتان تیم به قابل‌اعتماد بودنش معروف است؛ او هیچ‌ تمرین یا بازی‌ای را از دست نمی‌دهد.

The success of any business relies heavily on the dependability of its employees.

موفقیت همه‌ی کسب‌وکارها به شدت به قابلیت اعتماد کارکنان آن بستگی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The dependability of this car for a long trip is questionable.

قابل‌اعتماد بودن این اتومبیل برای یک سفر طولانی مورد تردید است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependability

  1. noun the quality of being dependable or reliable
    Synonyms:
    reliability dependableness reliableness
    Antonyms:
    undependability

ارجاع به لغت dependability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dependability

لغات نزدیک dependability

پیشنهاد بهبود معانی