قابلیت اعتماد، قابلیت اطمینان، اتکاپذیری، قابلاعتماد بودن، قابلاطمینان بودن، قابلاتکا بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team captain is known for his dependability; he never misses a practice or game.
کاپیتان تیم به قابلاعتماد بودنش معروف است؛ او هیچ تمرین یا بازیای را از دست نمیدهد.
The success of any business relies heavily on the dependability of its employees.
موفقیت همهی کسبوکارها به شدت به قابلیت اعتماد کارکنان آن بستگی دارد.
The dependability of this car for a long trip is questionable.
قابلاعتماد بودن این اتومبیل برای یک سفر طولانی مورد تردید است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dependability» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dependability