گذشتهی ساده:
resetشکل سوم:
resetسومشخص مفرد:
resetsوجه وصفی حال:
resettingشکل جمع:
resetsراهاندازی مجدد کردن، ریست کردن، بازنشانی کردن، از نو روشن کردن (دستگاه الکترونیکی)
Sometimes turning the machine off and on again is enough to reset it.
گاهی خاموش و روشن کردن دستگاه برای بازنشانی آن کافی است.
The technician reset the router and restored the internet connection.
تکنسین، مودم را ریست کرد و اتصال اینترنت را برقرار کرد.
دوباره تنظیم کردن، میزان کردن، تنظیم مجدد کردن (ساعت و...)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He reset the gauge at zero.
او عقربه را روی صفر گذاشت.
He reset the washing machine to a gentler cycle for delicate clothes.
او ماشین لباسشویی را برای لباسهای ظریف روی چرخهی ملایمتر تنظیم کرد.
تغییر دادن، بازنشانی کردن، تنظیم مجدد کردن (جزئیات چیزی)
The manager decided to reset the project goals for the next quarter.
مدیر تصمیم گرفت اهداف پروژه را برای فصل بعد تنظیم مجدد کند.
She reset her online banking PIN for security reasons.
او برای دلایل امنیتی رمز اینترنت بانک خود را تغییر داد.
به تنظیمات اولیه بازگشتن، به حالت اولیه بازگشتن، ریست شدن
The monitor resets automatically when connected to a new device.
نمایشگر هنگام اتصال به دستگاه جدید، بهصورت خودکار ریست میشود.
The system resets every night to clear temporary data.
سیستم هر شب برای پاک کردن دادههای موقت، به حالت اولیه بازمیگردد.
تغییر یافتن، دوباره تنظیم شدن
Interest rates on these loans reset after the initial fixed period.
نرخ بهرهی این وامها پساز دورهی ثابت اولیه تغییر میکند.
The timer resets to a longer duration when new data is received.
تایمر هنگام دریافت دادههای جدید، به بازهی زمانی طولانیتری تنظیم میشود.
از نو شروع کردن، تجدید قوا کردن، به حالت عادی بازگشتن
He used the time away from social media to reset and regain his balance.
از زمانی که از شبکههای اجتماعی دور بود، استفاده کرد تا تجدید قوا کند و به تعادل برسد.
The pandemic gave many people a chance to reset and rethink their priorities.
همهگیری به بسیاری از مردم فرصتی داد تا از نو شروع کرده و اولویتهای خود را بازنگری کنند.
بازنشانی، راهاندازی مجدد، ریست (دستگاه الکترونیکی)
If your phone freezes, a quick reset usually fixes it.
اگر گوشیات هنگ میکند، ریست سریع معمولاً مشکل را حل میکند.
Performing a system reset can solve most minor software problems.
بازنشانی سیستم میتواند بیشتر مشکلات جزئی نرمافزاری را برطرف کند.
تنظیم مجدد، تغییر جزئیات، ریست
Regular password resets are important to maintain account security.
ریستهای منظم رمز عبور برای حفظ امنیت حساب ضروری هستند.
After the update, the app performed an automatic settings reset.
پساز بهروزرسانی، برنامه، تغییر خودکار تنظیمات انجام داد.
تنظیم مجدد، تغییر (به سطح، زمان یا مقداری دیگر)
The quarterly reset of interest rates will affect investors’ returns.
بازتنظیم فصلی نرخهای بهره، بر بازده سرمایهگذاران تأثیر خواهد گذاشت.
The company announced a reset of its pricing structure to stay competitive.
شرکت برای حفظ رقابتپذیری، از تغییر ساختار قیمتگذاری خود خبر داد.
کامپیوتر دکمهی ریست (برای خاموش و روشن کردن رایانه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
After pressing reset, wait a few seconds before turning the power back on.
بعداز فشردن دکمهی ریست، چند ثانیه صبر کن و سپس برق را دوباره وصل کن.
Never press the reset button while the hard drive is running.
هرگز وقتی هارد در کار است، دکمهی ریست را فشار نده.
شروع دوباره، تجدید قوا
The company is treating the new year as a full reset to rebuild its image.
شرکت، سال جدید را فرصتی برای شروع دوباره و بازسازی تصویر خود میداند.
The trip to the countryside was exactly the reset I needed.
سفر به روستا دقیقاً همان تجدید قوایی بود که لازم داشتم.
گذشتهی ساده reset در زبان انگلیسی reset است.
شکل سوم reset در زبان انگلیسی reset است.
وجه وصفی حال reset در زبان انگلیسی resetting است.
سومشخص مفرد reset در زبان انگلیسی resets است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reset» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reset