فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sectional

ˈsekʃnəl ˈsekʃnəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بخش‌بخش، قطعه‌قطعه، بخشی، محله‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

sectional furniture

مبل چند تکه (که باید روی هم سوار کنند)

a sectional sofa

کاناپه‌ی چند‌تکه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sectional

  1. adjective localized, divided
    Synonyms:
    local regional separate partial narrow selfish exclusive factional separatist
    Antonyms:
    general widespread universal

لغات هم‌خانواده sectional

  • adjective
    sectional

ارجاع به لغت sectional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sectional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sectional

لغات نزدیک sectional

پیشنهاد بهبود معانی