امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Widespread

ˈwaɪdspred ˈwaɪdspred
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more widespread
  • صفت عالی:

    most widespread

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
شایع، متداول، گسترده، رایج، باز، فراوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- one of the most widespread diseases
- یکی از شایع‌ترین بیماری‌ها
- The use of this drug is very widespread in Africa.
- مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد widespread

  1. adjective extensive
    Synonyms: across the board, all over the place, boundless, broad, common, comprehensive, current, diffuse, epidemic, far-flung, far-reaching, general, on a large scale, outspread, overall, pandemic, pervasive, popular, prevailing, prevalent, public, rampant, regnant, rife, ruling, sweeping, universal, unlimited, unrestricted, wall-to-wall, wholesale
    Antonyms: concentrated, limited, local, narrow

ارجاع به لغت widespread

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «widespread» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/widespread

لغات نزدیک widespread

پیشنهاد بهبود معانی