فراگیر، نافذ، فراگیرنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a pervasive odor that clings stubbornly to clothes
بوی نافذی که مدتها در لباس میماند
a pervasive mood of pessimism
حالت بدبینی همهجانبه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pervasive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pervasive