آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Narrow

    ˈneroʊ ˈnærəʊ

    گذشته‌ی ساده:

    narrowed

    شکل سوم:

    narrowed

    سوم‌شخص مفرد:

    narrows

    وجه وصفی حال:

    narrowing

    صفت تفضیلی:

    narrower

    صفت عالی:

    narrowest

    معنی narrow | جمله با narrow

    adjective B1

    تنگ، کم‌پهنا، باریک، دراز و باریک، محدود

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    a narrow road

    راه باریک

    a narrow river

    رود کم عرض

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The garden gate was too narrow for cars to pass.

    در باغ برای عبور ماشین‌ها به اندازه‌ی کافی عریض نبود.

    narrow sidewalks

    پیاده‌روهای باریک

    narrow alleys

    کوچه‌های تنگ

    narrow hipped

    لاغر سرین، لاغر میان

    narrow natural resources

    منابع طبیعی محدود

    In a narrower sense, history is a record of human events.

    به معنی محدودتری، تاریخ عبارت‌است‌از: ثبت رویدادهای بشری.

    narrow bounds

    مرزهای ناگسترده، محدودیت های زیاد

    a narrow income

    درآمد قلیل

    a narrow majority

    اکثریت کم

    narrow individual

    آدم کوته‌بین

    a narrow mind

    مغز متحجر

    a narrow inspection

    بررسی دقیق

    a narrow interpretation of the law

    تفسیر باریک‌بینانه‌ای از قانون

    a narrow escape

    فرار نزدیک به گرفتاری (یا خطر)

    Verrazano Narrows

    دریای باریک ورازانو (در نیویورک)

    a narrow market

    بازار کساد

    a narrow price range

    قیمت‌هایی که دامنه‌ی نوسان آن‌ها کم است

    verb - transitive

    باریک کردن، محدود کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Over the many years, he narrowed his views on education.

    در طی سالیان دراز عقاید خود را درباره‌ی آموزش‌وپرورش محدود کرد.

    to narrow an argument

    بحثی را محدود و منحصر کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    After a week of interviews, the list of candidates for the job was narrowed down to five.

    پس از یک هفته مصاحبه فهرست نامزدهای آن شغل به پنج نفر تقلیل داده شد.

    verb - intransitive

    باریک شدن

    Here the river narrows.

    در اینجا رودخانه باریک می‌شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد narrow

    1. adjective confined, restricted
      Synonyms:
      small limited restricted tight compressed cramped near fixed definite precise slender slim scant scanty attenuated contracted shrunken pinched fine spare meager paltry incapacious constricted confining circumscribed set exclusive select strait tapered tapering taper thin linear threadlike exiguous pent close precarious
      Antonyms:
      wide broad unrestricted liberal unconfined generous
    1. adjective intolerant, small-minded
      Synonyms:
      biased prejudiced narrow-minded bigoted dogmatic conservative hidebound illiberal inflexible conventional reactionary partial inexorable obdurate parochial
      Antonyms:
      tolerant liberal broad-minded accepting
    1. adjective cheap, stingy
      Synonyms:
      mean ungenerous close tight stingy avaricious scrimpy mercenary
      Antonyms:
      generous spendthrift wasting
    1. verb reduce, simplify
      Synonyms:
      limit diminish contract tighten simplify constrict taper circumscribe
      Antonyms:
      increase expand broaden intensify complicate

    Phrasal verbs

    narrow down

    منحصر کردن، محدود کردن

    Collocations

    the narrows

    نام تنگ دریایی که جزیره‌ی لانگ ایلند را از جزیره‌ی ستاتن ایلند جدا می‌کند (ایالت نیویورک - امریکا)

    سوال‌های رایج narrow

    گذشته‌ی ساده narrow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده narrow در زبان انگلیسی narrowed است.

    شکل سوم narrow چی میشه؟

    شکل سوم narrow در زبان انگلیسی narrowed است.

    وجه وصفی حال narrow چی میشه؟

    وجه وصفی حال narrow در زبان انگلیسی narrowing است.

    سوم‌شخص مفرد narrow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد narrow در زبان انگلیسی narrows است.

    صفت تفضیلی narrow چی میشه؟

    صفت تفضیلی narrow در زبان انگلیسی narrower است.

    صفت عالی narrow چی میشه؟

    صفت عالی narrow در زبان انگلیسی narrowest است.

    ارجاع به لغت narrow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «narrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/narrow

    لغات نزدیک narrow

    • - narratology
    • - narrator
    • - narrow
    • - narrow (or close or near) squeak
    • - narrow down
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.