گذشتهی ساده:
disposedشکل سوم:
disposedسومشخص مفرد:
disposesوجه وصفی حال:
disposingمستعد کردن، متمایل کردن، مایل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
His looks and manner of speaking disposed the audience to accept his demands.
قیافه و طرز حرف زدن او حضار را مستعد قبول کردن خواستههای او کرد.
In the past, night air was thought to dispose one to sickness.
در قدیم معتقد بودند که هوای شب آدم را مستعد بیماری میکند.
مرتب کردن، منظم کردن، آراستن، چیدن (اشیا)، مستقر کردن (سربازان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The troops were disposed on both sides of the river.
سربازان در دو طرف رودخانه مستقر شده بودند.
Please dispose the chairs.
لطفاً صندلیها را مرتب کنید.
آماده کردن
It took hours to dispose the garden for the party.
ساعتها طول کشید تا باغ را برای مهمانی آماده کنیم.
The team worked together to dispose the equipment for the game.
این تیم برای آماده کردن وسایل بازی با یکدیگر همکاری کردند.
رسیدگی کردن، حلوفصل کردن
He disposed of the problems one by one.
او مسائل را یک به یک مورد رسیدگی قرار داد.
We need to dispose these unresolved matters before proceeding.
باید پیش از اقدام، این مسائل حلنشده را حلوفصل کنیم.
رها کردن، (از شر چیزی) خلاص شدن، کلک چیزی را کندن، دور انداختن، دفع کردن، دورریز کردن، دور کردن و انبار کردن پس ماندهها، دفن کردن، از بین بردن
برخورد کردن، رسیدگی کردن، جوابگو شدن
واگذاری کردن، دادن (ثروت و قدرت)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dispose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispose