با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tempt

tempt tempt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tempted
  • شکل سوم:

    tempted
  • سوم شخص مفرد:

    tempts
  • وجه وصفی حال:

    tempting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • B2
    اغوا کردن، فریفتن، دچار وسوسه کردن
    • - The beautiful Delilah tempted Samson into kissing her.
    • - دلیله‌ی زیبا سامسون را وسوسه کرد که او را ببوسد.
    • - Eve tempted Adam to disobey.
    • - حوا آدم را برانگیخت که نافرمانی کند.
    • - They tempted him with money to betray his country.
    • - با پول او را تطمیع کردند که به میهن خود خیانت کند.
    • - Greed tempted him into a life of crime.
    • - آز، او را به‌سوی زندگی جنایت‌آمیز کشاند.
    • - He tempted the hardships of the long voyage.
    • - مصائب سفر دریایی طولانی را به خود هموار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tempt

  1. verb lure, entice
    Synonyms: allure, appeal to, attract, bait, butter up, captivate, charm, coax, court, dare, decoy, draw, draw out, entrap, fascinate, honey, hook, incite, induce, influence, instigate, intrigue, inveigle, invite, lead on, make mouth water, motivate, mousetrap, move, oil, persuade, play up to, promote, provoke, risk, rouse, seduce, solicit, stimulate, tantalize, test, train, try, turn one’s head, wheedle, whet, woo
    Antonyms: discourage, repulse, turn off

Idioms

  • tempt fate (or providence)

    به جان خریدن خطر توأم با خوش‌‌بینی مضاعف، انجام دادن کاری بسیار پرمخاطره یا خطرناک و امیدواری بیش‌ازحد به اقبال بلند

ارجاع به لغت tempt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tempt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tempt

لغات نزدیک tempt

پیشنهاد بهبود معانی