دفع، رد، پسزنی، دفع کردن، راندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The enemy's repeated attacks were repulsed.
حملات پیدرپی دشمن پس زده شد.
Her cold treatment repulsed all of her suitors.
برخورد سرد او همهی خواستگارانش را سرخورده کرد.
They repulsed our offer of help.
پیشنهاد کمک ما را به شدت رد کردند.
She was repulsed by the sight of green flies on her food.
دیدن مگسهای سبز بر روی خوراک، دل او را به هم زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repulse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repulse