گذشتهی ساده:
sickenedشکل سوم:
sickenedسومشخص مفرد:
sickensوجه وصفی حال:
sickeningمریض کردن یا شدن، بیمار کردن، ناخوش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Food poisoning sickened the customers.
مسمومیت غذایی مشتریان را مریض کرد.
their sickening disregard of women's rights
بیاعتنایی بیزارکنندهی آنان نسبت به حقوق زنان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sicken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sicken