آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Cure

    kjʊr kjʊə

    گذشته‌ی ساده:

    cured

    شکل سوم:

    cured

    سوم‌شخص مفرد:

    cures

    وجه وصفی حال:

    curing

    شکل جمع:

    cures

    معنی cure | جمله با cure

    noun verb - transitive verb - intransitive countable B2

    علاج، شفا، دارو، شفا دادن، بهبودی دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    cureless

    بی‌درمان

    There is no cure for this disease.

    این بیماری درمان ندارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a cure for that country's economic woes

    چاره‌ی مشکلات اقتصادی آن کشور

    water cure

    آب درمانی

    Quinine is the cure for malaria.

    کنین داروی مالاریا است.

    the cure of their souls

    شفای روح آنان

    His cancer was cured.

    سرطان او درمان شد.

    Her disease cannot be cured easily.

    بیماری او به‌آسانی درمان نخواهد شد.

    steps toward curing the factory's financial problems

    گام‌هایی در راه چاره کردن مسائل مالی کارخانه

    Punishment cured him of lying.

    مجازات دروغگویی او را برطرف کرد.

    a child cured of lisping

    کودکی که شلی زبان او چاره‌یابی شده است

    to cure meat by salting

    با نمک زدن گوشت را حفظ کردن

    Tobacco cures better in the sun.

    توتون در آفتاب بهتر عمل می‌آید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cure

    1. noun solution to problem, often health
      Synonyms:
      medicine treatment remedy medication drug help aid healing recovery fix therapeutic assistance alleviation corrective restorative antidote medicant medicament countermeasure healing agent physic reparation counteractant counteragent elixir catholicon panacea nostrum placebo proprietary elixir vitae quick fix pharmacon
      Antonyms:
      problem disease
    1. verb heal, ease bad situation
      Synonyms:
      help treat remedy heal improve correct restore relieve alleviate mend better attend nurse doctor redress repair rehabilitate make better make healthy right minister to ameliorate dose palliate rectify make whole dress medicate restore to health ease bad situation kick the habit quit cold dry out sweat it out kick cold turkey shake
      Antonyms:
      hurt injure depress
    1. verb cook, age food
      Synonyms:
      cook preserve keep pickle salt dry smoke harden temper steel fire kipper

    Idioms

    obtain (or resign) a cure

    (انگلیس) مقام کشیشی به دست آوردن (یا از آن استعفا دادن)

    لغات هم‌خانواده cure

    • noun
      cure
    • adjective
      cured, curable, curative
    • verb - transitive
      cure

    سوال‌های رایج cure

    گذشته‌ی ساده cure چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده cure در زبان انگلیسی cured است.

    شکل سوم cure چی میشه؟

    شکل سوم cure در زبان انگلیسی cured است.

    شکل جمع cure چی میشه؟

    شکل جمع cure در زبان انگلیسی cures است.

    وجه وصفی حال cure چی میشه؟

    وجه وصفی حال cure در زبان انگلیسی curing است.

    سوم‌شخص مفرد cure چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cure در زبان انگلیسی cures است.

    ارجاع به لغت cure

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cure

    لغات نزدیک cure

    • - curdle someone's blood
    • - curdy
    • - cure
    • - cure-all
    • - cured
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.