Medicate

ˈmedɪˌket ˈmedɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    medicated
  • شکل سوم:

    medicated
  • سوم‌شخص مفرد:

    medicates
  • وجه وصفی حال:

    medicating

معنی

شفا دادن، مداوا کردن، دارویی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد medicate

  1. verb to administer or add a drug to
    Synonyms:
    drug dose administer medicine physic narcotize opiate

ارجاع به لغت medicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «medicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/medicate

لغات نزدیک medicate

پیشنهاد بهبود معانی