فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Medicate

ˈmedɪˌket ˈmedɪkeɪt

گذشته‌ی ساده:

medicated

شکل سوم:

medicated

سوم‌شخص مفرد:

medicates

وجه وصفی حال:

medicating

معنی

شفا دادن، مداوا کردن، دارویی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد medicate

  1. verb to administer or add a drug to
    Synonyms:
    drug dose administer medicine physic narcotize opiate

ارجاع به لغت medicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «medicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/medicate

لغات نزدیک medicate

پیشنهاد بهبود معانی