فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dose

doʊs dəʊs

گذشته‌ی ساده:

dosed

شکل سوم:

dosed

سوم‌شخص مفرد:

doses

وجه وصفی حال:

dosing

شکل جمع:

doses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable B2

خوراک دوا یا شربت، مقدار دوا، دوا دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

This medicine is lethal in excessive doses.

این دارو به میزان زیاده از حد مهلک است.

She refused to take her daily dose of medicine.

او از خوردن دارویی که برای هر روز تجویز شده بود، خودداری کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The students were given a heavy dose of dry, theoretical material.

به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری می‌دادند.

They are given heavy doses of propaganda.

مقادیر زیادی تبلیغات به خورد آن‌ها می‌دهند.

Feverish patients were dosed with quinine.

به بیماران تب‌دار کنین می‌دادند.

He is forever dosing and getting worse too.

او همیشه دارو می‌خورد و حالش هم بدتر می‌شود.

The doctor dosed her up with drugs.

دکتر داروهای زیادی به او خوراند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dose

  1. noun portion of drug or other consumable
    Synonyms:
    quantity portion share lot measure dosage application prescription fix shot measurement draught potion slug hit nip dram spoonful

Phrasal verbs

dose (someone) up

مقدار زیادی دارو دادن به، دارو بستن به

ارجاع به لغت dose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dose

لغات نزدیک dose

پیشنهاد بهبود معانی