گذشتهی ساده:
dosedشکل سوم:
dosedسومشخص مفرد:
dosesوجه وصفی حال:
dosingشکل جمع:
dosesخوراک دوا یا شربت، مقدار دوا، دوا دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This medicine is lethal in excessive doses.
این دارو به میزان زیاده از حد مهلک است.
She refused to take her daily dose of medicine.
او از خوردن دارویی که برای هر روز تجویز شده بود، خودداری کرد.
The students were given a heavy dose of dry, theoretical material.
به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری میدادند.
They are given heavy doses of propaganda.
مقادیر زیادی تبلیغات به خورد آنها میدهند.
Feverish patients were dosed with quinine.
به بیماران تبدار کنین میدادند.
He is forever dosing and getting worse too.
او همیشه دارو میخورد و حالش هم بدتر میشود.
The doctor dosed her up with drugs.
دکتر داروهای زیادی به او خوراند.
مقدار زیادی دارو دادن به، دارو بستن به
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dose