آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ مرداد ۱۴۰۳

    Shot

    ʃɑːt ʃɒt

    مصدر:

    shoot

    شکل سوم:

    shot

    سوم‌شخص مفرد:

    shoots

    وجه وصفی حال:

    shooting

    شکل جمع:

    shots

    معنی shot | جمله با shot

    noun countable B2

    گلوله، تیر، تیراندازی، ساچمه

    He took a shot at the window with his snowball.

    با گلوله‌ی برفی پنجره را هدف قرار داد.

    Stone shot was used for guns in the sixteenth century.

    در قرن شانزدهم برای توپ‌ها از گلوله‌ی سنگی استفاده می‌کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They exchanged shots but no one was hit.

    آن‌ها گلوله رد و بدل کردند ولی کسی تیر نخورد.

    a shot in the dark

    تیری در تاریکی

    I heard three shots fired in rapid succession.

    صدای سه تیر را شنیدم که پشت سرهم شلیک شد.

    a bad shot which missed the mark

    تیراندازی بدی که به هدف نخورد

    noun countable

    رسایی، پرتاب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Mohsen threw the shot 25 meters.

    محسن وزنه را 25 متر پراند.

    The second shot of the missile will be tomorrow.

    پرتاب ثانوی موشک فردا خواهد بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They fired a second rocket shot at the moon.

    یک موشک دیگر به سوی ماه پرتاب کردند.

    noun countable

    عکاسی، عکسبرداری، فیلمبرداری

    He took a shot of two sleeping lions.

    او از دو شیر خوابیده عکس برداشت.

    noun countable

    تزریق، آمپول

    a flue shot

    آمپول پیشگیری از سرماخوردگی

    He gave me a shot for that pain.

    برای آن درد به من آمپول زد.

    noun countable

    جرعه، یک گیلاس مشروب

    He drank two shots of whiskey.

    او دو گیلاس ویسکی خورد.

    noun countable

    فرصت

    He wants to have a shot at teaching.

    او می‌خواهد معلمی را امتحان کند.

    noun countable

    ضربه توپ‌بازی، پرتاب توپ

    His shot went over the goal.

    ضربه‌ی او از بالای دروازه رد شد.

    His second shot went through the basket.

    پرتاب دوم او از حلقه رد شد.

    adjective

    خراب، ویران، نابود، داغان

    My shoes are pretty well shot.

    کفش‌های من حسابی کهنه شده است.

    He went to a doctor because his nerves were shot.

    چون اعصابش خراب بود رفت پیش دکتر.

    adjective

    آمیخته، آکنده، ممزوج، درآمیخته

    a novel shot through with satire

    یک رمان ممزوج با طنز

    a letter shot through with kindness

    نامه‌ای آکنده از محبت

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    black cloth shot with silver thread

    پارچه‌ی سیاه با تارهای سیمین

    adjective

    رنگارنگ، رنگین کمانی، درخشان

    shot silk

    ابریشم رنگارنگ

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shot

    1. noun try, chance
      Synonyms:
      opportunity time occasion chance attempt effort endeavor go turn opening guess surmise conjecture stab fling break show pop whirl slap whack
    1. noun discharge; ammunition
      Synonyms:
      bullet ball projectile missile pellet slug lead dart throw lob buckshot
      Antonyms:
      backfire

    Idioms

    a shot in the arm

    وسیله‌ی قوت قلب و کمک در هنگام سختی، آمپول نیروبخش

    call the shots

    1- دستور دادن، فرمان دادن 2- کارها را سرپرستی کردن، اداره کردن

    have a shot at

    (عامیانه) آزمودن، امتحان کردن، کوشیدن

    be shot through with something

    مملو از چیزی بودن، پر از چیزی بودن، انباشته از چیزی بودن، آکنده از چیزی بودن، سرشار از چیزی بودن

    leap (or shot) in the dark

    الله‌بختی کاری را کردن

    Idioms بیشتر

    not by a long shot

    (عامیانه) ابداً، به‌هیچ وجه، اصلاً نه

    parting shot

    آخرین تیر (پیش از عزیمت)، نیش آخر، ضربه‌ی آخر

    best shot

    تمام تلاش خود را کردن، با تمام وجود تلاش کردن

    سوال‌های رایج shot

    شکل سوم shot چی میشه؟

    شکل سوم shot در زبان انگلیسی shot است.

    شکل جمع shot چی میشه؟

    شکل جمع shot در زبان انگلیسی shots است.

    وجه وصفی حال shot چی میشه؟

    وجه وصفی حال shot در زبان انگلیسی shooting است.

    سوم‌شخص مفرد shot چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shot در زبان انگلیسی shoots است.

    ارجاع به لغت shot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shot

    لغات نزدیک shot

    • - shoshonean
    • - shostakovich
    • - shot
    • - shot clock
    • - shot effect
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.