شکل جمع:
projectilesگلوله، موشک، جسم پرتابشده، پرتابه
The scientist calculated the trajectory of the projectile.
دانشمند مسیر حرکت جسم پرتابشده را محاسبه کرد.
The soldier was injured by a high-speed projectile during the attack.
سرباز در جریان حمله با گلولهای پرسرعت زخمی شد.
The cannon can launch a projectile over several kilometers.
این توپ میتواند پرتابهای را تا چندین کیلومتر پرتاب کند.
پرتابی، پرتابشونده، شلیکشونده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many ancient cultures developed projectile weapons like slings and spears.
بسیاری از تمدنهای باستانی سلاحهای پرتابی مانند فلاخن و نیزه را توسعه دادند.
A projectile missile was detected by the radar system.
موشکی پرتابشده، توسط سیستم رادار شناسایی شد.
projectile energy
انرژی پیشپرتابی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «projectile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/projectile