با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Projectile

prəˈdʒektl prəˈdʒektaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    projectiles

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
جسم پرتاب‌شونده، مرمی، موشک، پرتابه
- projectile energy
- انرژی پیش‌پرتابی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد projectile

  1. noun A weapon that is forcibly thrown or projected at a targets but is not self-propelled
    Synonyms: bullet, missile, shell, rocket, weapon, arrow, bomb, dart, impelling, shaft, shot, spear, torpedo

ارجاع به لغت projectile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «projectile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/projectile

لغات نزدیک projectile

پیشنهاد بهبود معانی