آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bomb

    bɑːm bɒm

    گذشته‌ی ساده:

    bombed

    شکل سوم:

    bombed

    سوم‌شخص مفرد:

    bombs

    وجه وصفی حال:

    bombing

    شکل جمع:

    bombs

    معنی bomb | جمله با bomb

    noun countable B1

    بمب، نارنجک، سیلندر یا ظرف حاوی گاز فشرده، مخزن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    an aerosol bomb

    مخزن آیروسل

    a cobalt bomb

    سیلندر یا بمب کوبالت

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to plant a bomb

    بمب کار گذاشتن (قرار دادن)

    The Germans dropped a bomb on the bridge.

    آلمان‌ها بمبی روی پل انداختند.

    noun countable

    شکست کامل (به‌ویژه در مورد نمایش و فیلم و غیره)، با عدم موفقیت کامل مواجه شدن، ناکامی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Hassan, "how did you do in the exam?" Ali, "I bombed!"

    حسن: «امتحانت چطور شد؟» علی: «خیط کردم!»

    Despite all the expenditures, the movie was a bomb.

    علیرغم کلیه‌ی مخارج فیلم با شکست روبرو شد.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی پول زیاد، موفقیت

    The concert went down like a bomb.

    کنسرت حسابی گرفت.

    noun countable

    (فوتبال امریکایی) پاس بلند به جلو

    verb - transitive

    بمباران کردن، بمب انداختن، شکست دادن قاطعانه، ضربه زدن (توپ، شوت) بسیار شدید، شکست خوردن (یک آزمون)

    The enemy bombed Tehran many times.

    دشمن بارها تهران را بمباران کرد.

    verb - intransitive

    به سرعت حرکت کردن

    noun

    پزشکی (رادیو درمانی) سیلندر عایق‌دار و زرهی که حاوی مواد رادیواکتیو (تابشی) است

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده
    noun

    زمین‌شناسی بمب گدازه‌ای، نفت مخزن (گدازه‌ی گوی سانی که با فشار انفجاری از دهانه‌ی آتشفشان پرتاب گردد)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bomb

    1. noun exploding weapon
      Synonyms:
      explosive device grenade shell missile rocket torpedo charge projectile mine bombshell molotov cocktail atom bomb nuclear bomb hydrogen bomb ticker
    1. verb detonate weapon
      Synonyms:
      attack destroy raid shell bombard blow up blast wipe out strafe torpedo cannonade blitz rake zero in napalm rain destruction prang
    1. verb fail miserably
      Synonyms:
      lose flop blow it wash out wipe out go out of business flummox
      Antonyms:
      succeed do well win

    Phrasal verbs

    to bomb along

    (انگلیس - عامیانه) تند راندن

    to bomb out

    بمباران و ویران کردن

    Collocations

    atom bomb

    بمب اتمی

    letter bomb

    نامه یا بسته‌ی پستی که در آن بمب باشد.

    time bomb

    بمب ساعتی

    the bomb

    بمب اتمی (یا هیدروژنی)

    Idioms

    it costs a bomb

    (انگلیسی ـ عامیانه) خیلی گران است، هزینه‌ی آن سر به فلک می‌زند.

    it goes like a bomb

    (عامیانه) خیلی تند می‌رود، مثل برق می‌رود.

    it goes down a bomb

    (انگلیس - عامیانه) بسیار موفق است

    سوال‌های رایج bomb

    گذشته‌ی ساده bomb چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bomb در زبان انگلیسی bombed است.

    شکل سوم bomb چی میشه؟

    شکل سوم bomb در زبان انگلیسی bombed است.

    شکل جمع bomb چی میشه؟

    شکل جمع bomb در زبان انگلیسی bombs است.

    وجه وصفی حال bomb چی میشه؟

    وجه وصفی حال bomb در زبان انگلیسی bombing است.

    سوم‌شخص مفرد bomb چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bomb در زبان انگلیسی bombs است.

    ارجاع به لغت bomb

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bomb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bomb

    لغات نزدیک bomb

    • - boltrope
    • - bolus
    • - bomb
    • - bomb bay
    • - bombard
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.