گذشتهی ساده:
floppedشکل سوم:
floppedسومشخص مفرد:
flopsوجه وصفی حال:
floppingشکل جمع:
flopsصدای تلپ، صدای چلپ، با صدای تلپ افتادن، شکست خوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He flopped over on his left side for a last nap.
برای آنکه یک چرت دیگر هم بزند، روی طرف چپ خود غلتید.
The fish flopped helplessly on the beach.
ماهی بیهوده روی ساحل تقلا میکرد.
The pelicans were flopping across the sky.
پلیکانها بال میزدند و در آسمان پرواز میکردند.
I was so tired that I flopped into the bed.
آنقدر خسته بودم که تاپی توی تختخواب افتادم.
He flopped his rival on the head.
او دنگی زد تو سر رقیب خودش.
It's time to flop.
موقع خواب است.
The show flopped.
نمایش با شکست روبهرو شد.
He took the exam but flopped.
او در امتحان شرکت کرد؛ ولی خیطی بالا آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flop