آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Flutter

ˈflʌt̬ər ˈflʌtə

گذشته‌ی ساده:

fluttered

شکل سوم:

fluttered

سوم‌شخص مفرد:

flutters

وجه وصفی حال:

fluttering

شکل جمع:

flutters

معنی flutter | جمله با flutter

verb - intransitive verb - transitive

پرپر زدن، لرزیدن، در اهتزاز بودن، تکان خوردن، تکان دادن (به بالاوپایین یا چپ‌وراست با حرکات سریع)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The fat rooster fluttered its wings and rushed at the ducks.

خروس فربه پرپر زد و به مرغابی‌ها حمله‌ور شد.

Butterflies were fluttering over the flowers.

پروانه‌ها برفراز گل‌ها این‌سو و آن‌سو می‌رفتند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A flag fluttering in the wind

پرچمی که در باد تکان می‌خورد

verb - intransitive

سراسیمه بودن، دل‌شوره گرفتن، پرپر زدن دل، در آشوب بودن دل (از هیجان یا اضطراب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He smiled at me and I felt my heart flutter for a second.

به من لبخند زد و برای لحظه‌ای دلم پرپر زد.

My stomach fluttered with excitement before the performance.

قبل‌از اجرا از شدت هیجان دلم آشوب شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The thought of the interview made her stomach flutter.

فکر مصاحبه باعث شد دل‌شوره بگیرد.

noun countable

شور‌وهیجان، جنب‌وجوش، جوش‌وخروش

She felt a flutter of excitement as the curtain rose.

با بالا رفتن پرده، جوش‌وخروش هیجان را احساس کرد.

A flutter of activity swept through the office when the news broke.

با پخش خبر، جنب‌وجوشی در اداره به‌وجود آمد.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی شرط‌بندی کوچک (معمولاً در مسابقات اسب‌ها)

He occasionally has a flutter on the football results.

او گهگاهی شرط‌بندی کوچکی روی نتایج فوتبال می‌کند.

She enjoys having a little flutter at the races.

او از شرط‌بندی در مسابقات لذت می‌برد.

noun singular

لرزش، نوسان، تکان، حرکت بالاوپایین

The curtain moved with a light flutter as the window opened.

پرده با تکانی کم هنگام باز شدن پنجره، حرکت کرد.

The papers on the desk gave a flutter in the breeze.

کاغذهای روی میز در نسیم، حرکت کوتاهی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flutter

  1. verb to move or cause to move about while being fixed at one edge
  1. verb to move through the air with or as if with wings
  1. noun the motion made by flapping up and down
    Synonyms:
    flap flapping fluttering

سوال‌های رایج flutter

گذشته‌ی ساده flutter چی میشه؟

گذشته‌ی ساده flutter در زبان انگلیسی fluttered است.

شکل سوم flutter چی میشه؟

شکل سوم flutter در زبان انگلیسی fluttered است.

شکل جمع flutter چی میشه؟

شکل جمع flutter در زبان انگلیسی flutters است.

وجه وصفی حال flutter چی میشه؟

وجه وصفی حال flutter در زبان انگلیسی fluttering است.

سوم‌شخص مفرد flutter چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد flutter در زبان انگلیسی flutters است.

ارجاع به لغت flutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flutter

لغات نزدیک flutter

پیشنهاد بهبود معانی