امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flutter

ˈflʌt̬ər ˈflʌtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fluttered
  • شکل سوم:

    fluttered
  • سوم‌شخص مفرد:

    flutters
  • وجه وصفی حال:

    fluttering
  • شکل جمع:

    flutters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
بال‌زنی دسته‌جمعی، لرزش، اهتزاز، بال و پر زنی،حرکت سراسیمه، بال‌بال زدن (بدون پریدن)، لرزیدن، در اهتزاز بودن، سراسیمه بودن، لرزاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The fat rooster fluttered its wings and rushed at the ducks.
- خروس فربه پرپر زد و به مرغابی‌ها حمله‌ور شد.
- A flag fluttering in the wind.
- پرچمی که در باد تکان می‌خورد.
- Butterflies were fluttering over the flowers.
- پروانه‌ها برفراز گل‌ها این‌سو و آن‌سو می‌رفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flutter

  1. verb wave rapidly, flap
    Synonyms:
    shake tremble quiver vibrate flicker beat swing flutter agitate oscillate fluctuate ripple throb pulsate flop drift hover wiggle wobble palpitate flit flitter bat dance ruffle lop

ارجاع به لغت flutter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flutter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flutter

لغات نزدیک flutter

پیشنهاد بهبود معانی