فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tremor

ˈtremər ˈtremə

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

( tremour ) لرزش، تکان، جنبش، تپش، رعشه، لرزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She was in a tremor of delight.

از شدت خوشی می‌لرزید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tremor

  1. noun shaking, shock
    Synonyms:
    shake trembling vibration agitation earthquake quiver tremble quaking quivering shiver shock flutter ripple shivering quaver wobble trepidation upheaval
    Antonyms:
    stillness

ارجاع به لغت tremor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tremor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tremor

لغات نزدیک tremor

پیشنهاد بهبود معانی